عشق خوناشام فصل دوم [1]💀🩸
عشق خوناشام فصل دوم [1]💀🩸
◇~~~~◇~~~~◇~~~~~◇~~~~◇~~~~◇~~~~◇
ویو ا.ت:
صبح نسبتا زود بیدار شدم و وقتی چشمام رو باز کردم با چهره کوک مواجه شدم تعجب کردم به اطراف نگاه کردن و متوجه شلوغی توی اتاق شدم لباس ها همه جابودند سریع نشستم و بعد یاد اتفاقات دیشب افتادم ی لبخند زدم و دوباره دراز کشیدم منو کوک کاملا ل*خت بودیم که نگاهم بدن کوک افتاد دیشب اصلا دقت نکرده بود چقدر خوش هیکل بود رو تخت قل خوردم و رفتم نزدیک ترو خودمو تو بغلش جا کردم که آروم لای چشماشو باز کرد و من کشید نزدیک تر و محکم بغلم کرد و با صدای خابلو و خسته گفت
کوک:صبح بخیر پرنسس
ا.ت منو اونجوری صدا نکن چندشه*با اخم کیوت*
کوک:بنظر منکه بامزسس *پیشونیه ا.ت رو بوسید*
احساس کردم گونه هام سرخ شد بلند شدم پتو رو پیچیدیم دور خودم و رفتم سمت دستشویی
کوک:کجا با این عجله برنسس
ا.ت:میرم حموم
اینو گفتم و رفتم تو ی حموم ۳۰مینی گرفتم اومدم بیرون که دیدم کوک صبحونه درست کرده
ا.ت:اوففف آشپزی هم بلدی
کوک:بیا بشین
صبهونمون و خوردیم
کوک:تعطیلات کریسمس رو جایی میری
ا.ت:نه همینجا میمونم تو چطور
کوک: ما خانواده گی میریم روسیه
ا.ت:روسیه این که خیلی خوبه
کوک:نه وقتی با خانواده بری
ا.ت:حالا کجا ی روسیه میری
کوک:مسکو
ا.ت:مسکو خوشبحالت هتل میتونید
کوک:نه میریم دیدن دختر عمو و پسر عموم
...
◇~~~~◇~~~~◇~~~~~◇~~~~◇~~~~◇~~~~◇
◇~~~~◇~~~~◇~~~~~◇~~~~◇~~~~◇~~~~◇
ویو ا.ت:
صبح نسبتا زود بیدار شدم و وقتی چشمام رو باز کردم با چهره کوک مواجه شدم تعجب کردم به اطراف نگاه کردن و متوجه شلوغی توی اتاق شدم لباس ها همه جابودند سریع نشستم و بعد یاد اتفاقات دیشب افتادم ی لبخند زدم و دوباره دراز کشیدم منو کوک کاملا ل*خت بودیم که نگاهم بدن کوک افتاد دیشب اصلا دقت نکرده بود چقدر خوش هیکل بود رو تخت قل خوردم و رفتم نزدیک ترو خودمو تو بغلش جا کردم که آروم لای چشماشو باز کرد و من کشید نزدیک تر و محکم بغلم کرد و با صدای خابلو و خسته گفت
کوک:صبح بخیر پرنسس
ا.ت منو اونجوری صدا نکن چندشه*با اخم کیوت*
کوک:بنظر منکه بامزسس *پیشونیه ا.ت رو بوسید*
احساس کردم گونه هام سرخ شد بلند شدم پتو رو پیچیدیم دور خودم و رفتم سمت دستشویی
کوک:کجا با این عجله برنسس
ا.ت:میرم حموم
اینو گفتم و رفتم تو ی حموم ۳۰مینی گرفتم اومدم بیرون که دیدم کوک صبحونه درست کرده
ا.ت:اوففف آشپزی هم بلدی
کوک:بیا بشین
صبهونمون و خوردیم
کوک:تعطیلات کریسمس رو جایی میری
ا.ت:نه همینجا میمونم تو چطور
کوک: ما خانواده گی میریم روسیه
ا.ت:روسیه این که خیلی خوبه
کوک:نه وقتی با خانواده بری
ا.ت:حالا کجا ی روسیه میری
کوک:مسکو
ا.ت:مسکو خوشبحالت هتل میتونید
کوک:نه میریم دیدن دختر عمو و پسر عموم
...
◇~~~~◇~~~~◇~~~~~◇~~~~◇~~~~◇~~~~◇
۹۵۹
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.